آیا ایران به خانه سالمندانی بزرگ تبدیل می شود؟
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۵۳۴۰۴۵
گروه اجتماعی: ایران 80 میلیونی در حالی به زودی با بحران پیری جمعیت روبرو می شود که کشورهای پرجمعیتی را در همسایگی خود دارد و تداوم این وضعیت می تواند این موله قدرت را از ایران سلب نماید. زاهدیان، معاون مرکز آمار در خصوص تصویر پیش روی ایران رشد باروری کشور را تا سال 90، 1.8 عنوان می کند و می گوید: این رقم می باید 1.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش بولتن نیوز،به گفته وی اگر با نرخ باروری 1.8 پیش می رفتیم می باید تا سال 1400 شاهد صفر شدن این نرخ می بودیم اما رشد این رقم در سالهای اخیر ما را کمی امیدوار کرده ولی باز هم تا سال 1420 احتمال رسیدن نرخ باروری به رقم نیم نگرانی ما را ثبات می بخشد. به این ترتیب بی توجهی به وضعیت کنونی می تواند در آینده ای نه چندان دور ایران را به خانه سالمندانی بزرگ بدل کند، با هزینه های گزافی که در غیاب نیروها جوان بر دوشش سنگینی خواهد کرد.
ایران هر چند از سال های پایانی دهه شصت برنامه کنترل نرخ جمعیت را با ترویج شعار فرزند کمتر – زندگی بهتر در دستور کار قرار داد که کسی تصور نمی کرد، درست سه دهه بعد، بحران کاهش جمعیت و پیری بتواند بنیان های اقتصاد و اجتماع ایران را مورد تهدید قرار دهد.
حالا تنها این شهرنشینان نیستند که تن به کاهش تعداد فرزندانشان داده اند، اگر وضعیت خانواده های روستایی را نیز بررسی کنید، می بینید که جمعیت خانواده های روستایی نیز در دهه های اخیر به شدت کاهش یافته است.
کمی به عقب برگردیم. به نسل کسانی که این روزها 60 سالگی را پشت سر می گذارند و غالبا در خانواده هایی پر جمعیت رشد کرده اند. شمار فرزندان این خانواده ها، غالبا بین شش تا هشت نفر بوده است. انبوه فرزندان در این دوره زمانی هر چند، امروز در میان سالی این افراد برایشان طیب خاطری پدید می اورد اما کمتر خانواده ای از این نسل را می بینیم که شمار فرزندانش از چهار فرزند بیشتر باشد. همین چهار فرزند نیز امروز اگر ازدواج کرده باشند بیش از یک یا دو فرزند ندارند.
بررسی های اولیه نشان می دهد تغییرات فرهنگی در این دوران مهمترین نقش را ایفا کرده است؛ به عبارت دیگر، کم بودن تعداد فرزندان تشخصی برای خانواده ها محسوب می شد. در همین دوران نیز بسیاری از کسانی که قصد داشتند تفاوت های فرهنگی خود با دیگران را به رخ بکشند، به داشتن دو یا سه فرزند بسنده می کردند.
توام شدن این فرهنگ در جامعه با تبلیغات دولتی در این دوره خود سبب شد کم کم کاهش تعداد فرزندان به امری جا افتاده برای ایرانیان تبدیل شود. شرایط عمومی اجتماع نیز در این تغییرات موثر بود به طوری که ارزش محسوب شدن تحصیلات، اشتغال زنان در اثر رشد تمایلات استقلال خواهانه از یک سو و همچنین بحران های اقتصادی از سوی دیگر خود زمینه ها را برای کاهش تعداد فرزندان مهیا نمود.
مروری بر آنچه در سال های اخیر بر اقتصاد و اجتماع و سیاست ایران گذشته است نشان می دهد بحران های اقتصاد در کنار تغییرات شدید فرهنگی مهمترین عوامل ایجاد چنین وضعیتی بوده است.
افزایش سن ازدواج
ایران برای ایجاد پوششی در برابر بحران بیکاری، نسبت به گسترش آموزش های عالی اقدام کرد. این وضعیت سبب شد جوانان ایرانی به محض خروج از دبیرستان، تلاش برای شکست دادن غولی تحت عنوان غول کنکور را آغاز کنند. این چنین بود که با توسعه دانشگاه ها انبوهی از جمعیت ایران به محض خروج از مدارس راهی دانشگاه شدند تا تقاضا برای ورود به بازار کار کاهش یابد.
نگاهی به آمارها نشان می دهد ایران بیش از 5 میلیون دانشجو را در خود جای داده است، این در حالی است که 3 میلیون و 200 هزار نفر بیکار از یافتن شغلی بازمانده اند و اگر آمار دانشجویان نیز بدان اضافه شود، معلوم می شود بازار کار ایران بالقوه با کمبود بیش از هشت میلیون شغل روبروست.
این وضعیت تداوم یافت و سبب شد تحصیلات تکمیلی، گام بعدی کسانی باشد که فارغ التحصیل محسوب می شدند.
امید به یافتن شغلی درخور بسیاری را حتی تا مقطع دکترا همراهی کرده است. این وضعیت اما تاثیری موازی بر سبک زندگی ایرانیان به جا گذاشته است.
سال هاست شمار زنان در دانشگاه ها از مردان پیشی گرفته است و در نتیجه معیارها برای ازدواج دختران تحصیلکرده در حال تغییر است.
افزایش سن ازدواج اولین تاثیری است که مدرک گرایی و تحصیل دوستی، آن هم به این شیوه بر جامعه ایران به جا می گذارد. افزایش سن ازدواج شانس داشتن فرزندان متعدد را از خانواده هایی که در آستانه سی سالگی تشکیل می شود می گیرد و به این ترتیب نقابی که برای پنهان شدن بیکاری بر چهره اقتصاد ایران جا گرفت، امروز خود را در قامت خطری بزرگ نشان می دهد.
از سوی دگر تغییرات فرهنگی نیز دیگری نیز در افزایش سن ازدواج موثر است. سئوال مرسوم خانواده های ایرانی از پسرانی که قصد تشکیل خانواده دارند، این است: چه دارید؟ خانه، ماشین، پس انداز؟
در گذشته فرهنگ مردم ایران سلامت اخلاقی مردان و زنان را برای ازدواج کافی می دانست و زن و مرد در کنار یکدیگر زندگی را می ساختند، اما امروز خانواده ها مایل هستند فرزندان خود را برای آغاز یک زندگی از پیش ساخته شده همراهی کنند. این وضعیت در طرف مقابل نیز وجود دارد. انتظار برای جهیزیه های سنگین و همچنین حمایت های مالی آن چنانی از سوی خانواده دختران نیز به همان اندازه در افزایش سن ازدواج موثر است که تمایل برای یافتن دامادی با تمکن مالی. به این ترتیب آغاز زندگی، با توجه به نرخ بیکاری بالا در جامعه به تعویق می افتد.
افزایش مصرف گرایی
مصرف گرایی جامعه ایران بر کسی پوشیده نیست. وارد خانه های ایران شوید، می بینید انواع وسایلی در آشپزخانه جا خوش کرده است که شاید در سال مصرف چندانی نداشته باشد، از اسفند دودکن برقی گرفته تا هوا پز و بخار پز و ماکروویو و ...
از سوی دیگر خانه ها در سال های اخیر به سالن های بزرگ سینما تغییر شکل داده اند. ال ای دی ها و ال سی دی های بزرگ در گوشه و کنار خانه های کوچک ایرانی جا خوش کرده اند. تلاش برای مجهز شدن به وسایل زندگی مرسوم، الگوی رفتاری بسیاری از خانه هاست و همین امر سبب می شود بخش مهمی از درآمدی که می تواند صرف زندگی بهتر شود، صرف تامین وسایلی شود که شاید وجودشان چندان ضرورتی ندارد.
در این مسیر فرهنگ سازی صدا و سیما نیز تاثیر فراوانی دارد. تبلیغات تلویزیون برای یک برند پنیر، خانه ای با متراژ صدها متر و لوکس ترین وسایل را به تصویر می کشد. از اتاق کودکی که پر است از عروسک و تخت ان چنانی دوربین به آشپزخانه ای می رود که با انواع وسایل لوکس و امروزی پر شده است. داستان اما به همین جا ختم نمی شود. برای فلان آبمیوه و بهمان سیم کارت و ... نیز وضعیت همین است. بدون تردید این شکل از تبلیغات که در سریال ها و فیلم های تلویزیونی نیز به چشم می خورد، همین رویه را در بر دارد. تلاش برای مصرف بیشتر در حالی رخ می دهد که فاصله طبقاتی نیز در این سال ها رو به افزایش گذاشته و طبقه نوظهور پورشه سوار در خیابان های پرترافیک تهران خود را به رخ می کشند. این وضعیت بدون تردید تلاش برای بهره گیری بیشتر از مواهب مادی را برای خانوارها به امری بدیهی تبدیل می کند و سبب می شود بخش مهمی از درآمد صرف تامین هزینه های نه چندان ضروری شود.
صفا و صمیمت خانه های ایرانی جای خود را به لوازمی داده است که نقشی در گرما بخشی به روابط ایرانیان ندارد.
تغییر فرهنگ پرورش فرزند
رواج پدیده فرزند سالاری در ایران نیز خود در این حوزه تاثیری به سزا دارد؛ به عبارت دیگر شکل پرورش فرزند به تلاش برای آموزش فرزندان تغییر کرده است.
امروزه خانواده ها هزینه های گزافی را برای کلاس های متعدد فرزندان می پردازند تا بلکه فرزندانشان در حوزه آموزش عقب نیفتند و همین امر سبب شده است به جای تمرکز بر رفتار و اخلاق، حفظیات و دانسته ها ملاک ارزیابی فرزندان قرار گیرد. از سوی دیگر فرزند سالاری، امکان زندگی راحت را برای پدر و مادر از میان برده و سبب شده است تصمیم گیر در خانواده کسانی باشند که شاید از تعقل کافی برخوردار نبوده و نتوانند مسیر درست را از اشتباه تشخیص دهند.
نتایج تداوم این روند
بدون تردید افزایش فرزندآوری از طریق توصیه و بخشنامه امکان پذیر نیست. لازم است برای تغییر این روند اقداماتی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، توامان در دستور کار قرار گیرد. فرزند آوری زمانی به ارزش در جامعه ایران تبدیل می شود که نه ثروت و مکنت مادی که اخلاق و شخصیت ملاک ارزیابی قرار گیرد.
پول امروز به مهمترین مساله در جامعه ایران بدل شده است و لازم است با فرهنگ سازی اجتماع پول سالار جای خود را به اجتماع اخلاق سالار دهد و این مهم محقق نمی شود جز از طریق اصلاح نظام آموزش و پرورش و تربیت نسلی که برایش معیار تنها پول و ثروت نباشد.
بدون تردید کاهش فرزند آوری در سال های آتی بحران پیری جمعیت، عدم تکاپوی منابع صندوق های بازنشستگی، نبود نیروی کار کافی جوان، خالی ماندن ظرفیت های اقتصادی ایجاد شده و همچنین کاهش قدرت اثرگذاری ایران بر جهان را در پی خواهد داشت و امنیت منطقه ای ایران را نیز نشانه می رود.
نشانه های بحران امروز آشکار است و شاید فردا برای تصمیم گیری دیر باشد. پایان دوران سالاری پول و ثروت در ایران و بها دادن به سرمایه اجتماعی به جای سرمایه فردی تنها از طریق حل مشکلات اقتصادی و همچنین تغییرات فرهنگی و بازگشت به سبک زندگی ایرانی – اسلامی رخ خواهد داد.
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۳۴۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط افرادی که در خانوادهای سمی بزرگ شدهاند این ۷ مورد را درک میکنند
نحوه بزرگ شدن شما تا بزرگسالی، چه خوب و چه بد، بر رفتارتان تأثیر میگذارد تجربیات مخرب اولیه زندگی زخمهای عاطفی ماندگاری از خود به جای میگذارند.
آنها اغلب روابط شما را به گونهای تحت تاثیر خود قرار میدهند که درک آن دشوار است.
در ادامه، به بررسی ۷ چیز در زندگی میپردازیم که طبق اصول روانشناسی، افرادی که در خانوادهای با روابط سمی بزرگ شده اند درکشان میکنند.
۱) زندگی در تنش مداوم
بزرگ شدن در یک خانواده سمی میتواند به معنای زندگی در یک تنش دائمی باشد. هرگز نمیدانید که درگیری بعدی چه زمانی رخ خواهد داد روانشناسان خاطرنشان میکنند که اعضای سمی خانواده ممکن است معتاد به درگیریهای مداوم باشند در نتیجه، آنها از نظر احساسی بیش از حد واکنش نشان داده و در جمع یا در فضای خصوصی عصبانیتشان را نشان میدهند.
بزرگ شدن در چنین محیط ناآرامی مانند حرکت در میدان مین بوده که در آن هر قدم مملو از خطر است از لحظهای که از خواب بیدار میشوید، تا زمانی که به رختخواب میروید، یک حس تنش وجود دارد؛ مانند طوفانی که در حال وقوع است.
شما در چنین شرایطی مجبور هستید که همیشه رفتارها و سخنان خود را بررسی کنید و هرگز نمیدانید که یک نظر ظاهراً بی ضرر چه زمانی طوفانی را برمی انگیزد این حالت حتی پس از مستقل شدن به سختی از بین میرود.
۲) احساس میکنید که در افت و خیز احساسی هستید
اعضای سمی خانواده همیشه در آستانه انفجار نیستند گاهی اوقات، آنها آرام، دوستداشتنی و خوب به نظر میرسند. درست پیش از اینکه بدون هیچ هشداری وارد حالت سمی خود شوند.
این دقیقاً همان چیزی است که باعث میشود احساس کنید که انگار در یک ترن هوایی احساسی هستید درست زمانی که فکر میکنید در امانید، یک طغیان شما را به قلمروی دلواپسی پرتاب میکند این تغییرات سریع خلق و خو باعث ایجاد حس بی ثباتی میشوند.
بچههایی که در چنین شرایطی بزرگ میشوند و نمیدانند که چه چیزی انتظارشان را میکشد، ممکن است دچار اضطراب شده و دائماً خود را برای حمله عاطفی بعدی آماده کنند.
۳) مراقبت از دیگران
کودکان در خانوادههای سمی ممکن است خود را در نقشهایی بیابند که معمولاً برای بزرگسالان تعریف شده اند؛ مانند نقش مراقب، این امر آنها را وادار میکند که خیلی سریع بزرگ شوند و کودکی و معصومیت آنها را میرباید.
بر اساس اصول روانشناسی، اگر مجبور باشید از همان ابتدا نقش مراقب را بازی کنید، این احتمال وجود دارد که هویت خود را با انجام کارهایی برای دیگران پیوند دهید.
در حالی که کمک کردن خوب است، با داشتن چنین ذهنیتی این کار را بیش از حد و بدون تعیین مرزهای سالم و توجه به نیازهای خود انجام میدهید.
در این صورت، عزت نفس شما آسیب میبیند. به خصوص اگر این باور را داشته باشید که تنها در صورتی شایسته عشق و احترام هستید که بتوانید به دیگران کمک کنید.
۴) عزت نفس پایین
افرادی که در خانوادههای سمی بزرگ شده اند، اغلب در دوره بزرگسالی با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم میکنند اگر در دوران کودکی خود مجبور بودید که با انتقادات بی وقفه کنار بیایید، همان افرادی که باید به شما عشق بیقید و شرط میدادند، باعث شدند که احساس بی ارزشی کنید.
هنگامی که متقاعد شدید بی ارزش هستید، از بین بردن این باور دشوار است. حتی در موقعیتهایی که به طور عینی موفق هستید، ممکن است دچار احساس بی کفایتی و شرم شوید.
بنابراین، اهداف بزرگ تری را برای خود تعیین کرده و اگر نتوانستید به آنها دست یابید، خودتان را سرزنش میکنید.
۵) کمالگرایی
فرزندان خانوادههای سمی میتوانند دچار کمالگرایی شوند. شاید پدر و مادرتان اشتباهات شما را به عنوان یک نقص، به جای بخشی از زندگی عادی تلقی میکردند.
بنابراین، ممکن است این رفتار باعث شده باشد که شما در دوره بزرگسالی فکر کنید که باید از اشتباهات به هر قیمتی اجتناب کرد و تلاش برای کمالگرایی یک هنجار است؛ نه یک استثنا.
تمایل به کمالگرایی همچنین میتواند ناشی از نیاز به کسب تایید یا اجتناب از انتقاد در یک محیط خانوادگی سمی باشد که در درازمدت باعث استرس مزمن و نارضایتی از زندگی خواهد شد.
۶) سرکوب احساسات
محیطهای سرکوبکننده عاطفی در دوران کودکی، بیان آشکار احساسات را برای افراد چالشبرانگیز میکنند.
روانشناسان خاطرنشان کرده اند که سرکوب احساسات یک راهبرد معمول مقابلهای است که توسط اعضای خانوادههای سمی استفاده میشود.
کودکان در چنین خانوادههایی این باور را دارند که ابراز احساسات میتواند منجر به نادیده گرفته شدن یا حتی خشونت و شرمندگی شود؛ بنابراین آنها احساسات خود را سرکوب میکنند که باعث میشود ایجاد روابط عمیق در دوره بزرگسالی چالشبرانگیزتر شود.
اگر نتوانید به طرف مقابل بگویید که واقعاً چه احساسی دارید، چگونه میتوانید به او نزدیک شوید؟
۷) مکانیسمهای مقابلهای ناسالم
بزرگ شدن در یک شرایط سمی میتواند باعث شود مکانیسمهای مقابلهای دیگری در شما شکل گیرند:
کنارهگیری از تعاملات اجتماعی به عنوان راهی برای محافظت از خود در برابر رنجهای عاطفی بیشتر
سوء مصرف مواد مخدر برای از بین بردن درد عاطفی یا مقابله با استرس
انجام رفتارهای خودآزاری در تلاش برای مقابله با احساسات طاقتفرسا یا به دست آوردن حس کنترل
صرف زمان بیش از حد در شبکههای اجتماعی یا خیالبافی به عنوان وسیلهای برای فرار از واقعیتهای زندگی ناکارآمد خانوادگی
منبع: روزیاتو
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی خواندنیها